
نماز تراویح
یکی از مسائلی که اهل سنت توجه خاصی بدان داشته و اهمیت فراوانی به آن میدهند، نماز تراویح است. آنان در صددند که این مسئله و مشروعیت آن را به شریعت و صاحب آن نسبت دهند ولی در مقابل، شیعه امامیه به شدت با آن مقابله کرده و آن را نه تنها جزء شریعت نمیدانند، بلکه از بدعتهای برخی از صحابه میشمارند. ما در این بحث برآنیم که با بررسی این مسئله سرمنشأ آن را پیدا کنیم که آیا پیامبر اسلام به انجام دادن نمازهای مستحبّی به صورت جماعت در شبهای ماه مبارک رمضان دستوری صادر کرده، یا آن که دیگران آن را جزء شریعت شمردهاند، و حکم این بدعت چیست؟
تراویح در لغت و اصطلاح
تراویح جمع «ترویحه» و در اصل اسم است برای مطلق نشستن، لکن در اصطلاح اطلاق میشود بر هر نشستن به جهت استراحت بعد از قرات چهار رکعت از نمازهای مستحبی در شبهای ماه رمضان.[1]
پایهگذار کیست؟
مرحوم سید شرف الدین میفرماید: «از جمله مسائلی که عمر تشریع کرد و در مقابل نص اجتهاد نمود، نماز تراویح است. زیرا این نوع نماز را پیامبر(ص) نیاورده و در زمان ابیبکر نیز سابقه نداشت. خداوند متعال اجتماع را برای ادای نماز مستحبی به جز نماز باران نخواسته است و تنها نمازهای واجب است که بر جماعت خواندن آن، بسیار تأکید شده است.
پیامبر اکرم(ص) نمازهای مستحبّی ماه رمضان را فرادی به جای میآورد، و مردم را نیز تشویق مینمود که آن را به جماعت نخوانند.
در زمان ابوبکر نیز تا هنگامی که وی از دنیا رفت، اوضاع چنین بود و بعد از به خلافت رسیدن عمربن خطاب در سال اوّل خلافتش نیز وضع بر همین منوال بود؛ تا آن که وی در ماه رمضان سال چهاردهم هجری با گروهی از صحابه وارد مسجد شد و دید که مردم نمازهای مستحبی به جای میآورند، ولی عدّهای در حال قیام، جمعی در حال رکوع، دستهای در حال سجده و گروهی نیز نشسته بودند و جماعتی هم تسبیح میگفتند یا قرآن تلاوت میکردند...
عمر از دیدن این منظره ناخشنود شد، لذا تصمیم گرفت آن را سامان دهد. از همین رو برای آنان نماز تراویح را در اوایل شبهای ماه رمضان قرار داد و اعلان عمومی کرد که همه در آن شرکت کنند. سپس به شهرها و کشورها بخشنامه کرد، و در مدینه دو نفر را قرار داد تا امام جماعت در نماز تراویح باشند: یکی، برای مردان و دیگری، برای زنان...».[2]
بخاری در صحیح به سندش از عبدالرحمن بن عبد قاری نقل میکند: «در یکی از شبهای رمضان با عمر به مسجد رفتیم، دیدیم مردم دستهدسته و پراکنده هستند، هر کسی برای خود یا با گروه خود نماز میخواند، عمر گفت: به نظر من اگر اینان به یک امام اقتدا کنند بهتر است، لذا تصمیم خود را گرفته و دستور داد ابیبن کعب پیشنماز همه باشد. شبی دیگر با وی به مسجد رفتیم، دیدیم مردم نمازهای مستحبّی شبهای رمضان را به جماعت میخوانند. آنگاه عمر گفت: این بدعت خوبی است!»[3]
تصریح به بدعتگزاری
قسطلانی در شرح خود بر صحیح بخاری در شرح و توضیح کلام عمر که گفت: «این بدعت خوبی است» مینویسد: «این که آن را بدعت دانست بدان علت است که پیامبر دستور نداده بود تا نمازهای مستحبّی ماه رمضان را به جماعت بخوانند، در زمان ابوبکر نیز سابقه نداشت، در اولِ شب هم نبود، و این تعداد رکعت هم نداشت.»[4]
شبیه همین توضیح در فتح الباری و عمدةالقاری و دیگر شروح صحیح بخاری نیز آمده است.
ابوالولید محمد بن شحنه در حوادث سال 23 هجری میگوید: «... عمر نخستین کسی بود که دستور داد مردم نماز تراویح را به جماعت بخوانند.»
سیوطی نیز در تاریخ الخلفا از ابیهلال عسکری نقل میکند: «عمر نخستین کسی بود که در ماه رمضان دستور داد نماز تراویح را به جماعت بگزارند...».
همچنین محمد بن سعد در جلد سوّم طبقات هنگامی که از عمر نام میبرد، میگوید: «او نخستین کسی است که دستور داد نمازهای شبهای ماه رمضان (تراویح) را به جماعت بگزارند و به شهرها و کشورها بخشنامه کرد، و این در ماه رمضان سال چهاردهم هجری بود.»
ابن عبدالبر در شرح حال عمر در الاستیعاب مینویسد: «اوست که ماه رمضان را با نماز مسحبّیِ دستهجمعی نورانی کرد».[5]
مخالفت با بدعت
ابن ابیشیبه از عبدالرزاق روایت کرده است: ابن عمر نماز تراویح را به جماعت نمیخوانده است.[6]
مجاهد میگوید: «کسی نزد ابن عمر آمد و گفت: آیا در ماه رمضان نماز تراویح را به جماعت بخوانم؟ عمر پرسید: آیا میتوانی قرآن بخوانی؟ گفت: آری. گفت: آیا میخواهی چون درازگوش ساکت باشی؟ در خانه نماز بخوان.[7]
ربیع میگوید: «شافعی نماز تراویح را با مردم نمیخواند، بلکه در خانه خود به جای میآورد.»[8]
لبیب السعید میگوید: «مالک، ابویوسف و برخی شافعیان به جای آوردنِ نماز تراویح را به صورت فرادی و در خانه بهتر میدانستند.»[9]
نهیِ پیامبر(ص) از به جای آوردن نماز مستحبی به جماعت
از جمله اموری که دلالت بر بطلان بجای آوردن نماز تراویح به جماعت دارد، اینکه در روایات بسیاری پیامبر(ص) مردم را وادار نموده تا نماز قافله را در خانه به جای آورند، زیرا این امر به اخلاص و قبولی نزدیکتر است.
عبداللهبن مسعود از پیامبر(ص) سؤال نمود: نماز مستحبّی را در خانه به جای آوردن بهتر است یا در مسجد؟ حضرت فرمود: آیا نمیبینی که خانه من چقدر به مسجد نزدیک است، با این وصف من دوست دارم که نمازهایم را در خانهام به جای آورم، مگر این که نمازهای واجب باشد.[10]
همچنین آن بزرگوار(ص) فرمود: «نماز واجب را باید در مسجد خواند و نماز مستحبی را در خانه.»[11]
همچنین آن بزرگوار(ص) فرمود: «بر شما باد به نماز در خانههایتان، زیرا بهترین نماز انسان، نمازی است که در خانه خوانده شود، مگر نمازهای واجب.»[12]
نمیتوان ادعا کرد ه این روایاتِ مطلقه، به دستور عمر بن خطاب در نماز تراویح تخصیص میخورد، زیرا تخصیص، به دلیل و سند شرعی از جانب معصوم احتیاج دارد، که چنین سندی وجود ندارد.
نماز تراویح از دیدگاه علمای شیعه امامیه
علمای امامیه بر بدعت بودن به جای آوردن نماز تراویح به جماعت اتفاق کرده و آن را حرام میدانند:
1ـ سید مرتضی(ره) میگوید: «شکی نیست که نماز تراویح بدعت است.»[13]
2ـ شیخ طوسی(ره) میفرماید: «نافلههای ماه رمضان به فرادی خوانده میشود و جماعت در آن بدعت است.»
شافعی میگوید: فرادی خواندنِ آن برای من دوست داشتنیتر است. دلیل ما اجماع شیعه است در بین ایشان هیچ اختلافی نیست که جماعت در آن بدعت است.
همچنین زید بن ثابت از رسول خدا(ص) روایت کرده است: نماز گزاردن در خانه بهتر است، جز در نمازهای واجب.[14]
3ـ شیخ علی بن محمّد قمی میگوید: «دلیل ما ]بر بدعت بودن آن[ اتفاق همه امّت اسلام است که رسول خدا(ص) در طول زندگی خود نافله رمضانی را که تراویح مینامند به جماعت نخواند؛ همچنین اصحاب رسول خدا(ص) در طول خلافت ابوبکر آن را این گونه نخواندند، تا آن که عمر در عصر حکومتش دستور اقامه جماعت آن را داد و سنت همان است که رسول خدا(ص) پایهگذاری نموده، و در غیر این صورت بدعت است».[15]
4ـ علامه حلّی(ره) میفرماید: «جمهور «علمای عامه» جماعت در نماز تراویح را جایز دانستهاند، چون عمر مردم را وادار ساخت که آن را با «أبیّ» به جماعت بخوانند. ولی فعل او حجّت نیست، چون در دوره پیامبر(ص) و ابوبکر نبوده است؛ از همین رو عمر آن را بدعتی خوب معرفی نموده است و جماعت اهل سنّت آن را به وی نسبت دادهاند، و اگر این کار سنت بود، بدعت نمیشد.»[16]
5ـ شیخ علی بن یونس عاملی میگوید: «به پا داشتن شبهای ماه رمضان ]به نماز[ به طور فرادی نزد ما ثابت است، نه به جماعت.»[17]
6ـ شیخ جعفر کاشف الغطاء میگوید: «اجماع امّت است بر این که این عمل بدعت است، حتّی خود وی نیز گفت که این عمل بدعت است و بدعتِ خوبی است، حال آن که رسول خدا(ص) فرمود: «هر بدعتی گمراهی و گمراه در آتش است».[18]
7ـ محدّث بحرانی میگوید: «شکّی نیست نزد اصحاب ما که جماعت در این نافله حرام است و روایات زیادی در این زمینه وجود دارد».[19]
8ـ علامه مجلسی(ره) مینویسد: «قرار دادن عدد خاص در شریعت، و سنت جلوه دادن آن بدعت است، رسول خدا(ره) به آن دستور نداده و آن را به جای نیاورده است».[20]
نماز تراویح از دیدگاه امامان شیعه
1ـ امام رضا(ع) فرمود: «به پا داشتن تراویح به جماعت جایز نیست».[21]
2ـ زراره و محمّدن مسلم و فضیل از حضرت امام باقر و امام صادق(ع) درباره انجام دادن نافلههای ماه رمضان به جماعت در شبهای آن پرسیدند، آن دو بزرگوار فرمودند: «رسول خدا(ص) پس از انجام نماز عشاء به خانه میرفت، آنگاه آخر شب به مسجد میآمد و به نماز مشغول میگردید. شب اوّل ماه رمضان، طبق روال همیشگی به مسجد آمد، عدهای پشت سر آن حضرت به صف ایستادند، حضرت آن را رها ساخت و به خانه بازگشت. این روش تا سه شب تکرار گردید؛ در روز چهارم آن حضرت بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم! به جماعت خواندنِ نماز نافله در شبهای ماه رمضان بدعت است. نماز ضحی بدعت است. آگاه باشید که در شبهای ماه رمضان نماز شب را به جماعت نخوانید. نماز ضحی را نخوانید که آن نافرمانی خداست. آگاه باشید که هر بدعتی گمراهی است، و سرانجام هر گمراهی دوزخ خواهد بود! آنگاه حضرت از منبر پایین آمد، در حالی که میفرمود: انجام دادن سنّت گرچه کم باشد از بدعت فراوان بهتر است».[22]
3ـ امام صادق(ع) فرمود: «هنگامی که حضرت امیرمؤمنان(ع) به کوفه آمدند، به حسن بن علی(ع) دستور دادند که در بین مردم اعلام کنند که ادایِ نماز ]نافله[ در ماه رمضان با جماعت ممنوع است. مردم وقتی که این سخن را شنیدند، فریاد برآوردند: «وا عمراه، وا عمراه». امیرمؤمنان(ع) پرسید: این سر و صدا چیست؟ امام حسن(ع) عرض کرد: «ای امیر مؤمنان! فریاد "وا عمراه" سر دادهاند. حضرت فرمود: به آنان بگو بخوانند».[23]
4ـ سلیم بن قیس از امیرالمؤمنین(ع) نقل میکند که فرمود: «... به خدا سوگند! دستور دادم که مردم در ماه رمضان جز بر نمازهای واجب، جماعتی را برپا نسازند، و به ایشان گفتم که ادای نافلهها به جماعت بدعت است؛ برخی از لشکریانم فریاد برآوردند که ای اهل اسلام! سنّت عمر تغییر کرد، او ما را از نمازهای نافله ماه رمضان باز میدارد، تا آن جا که ترسیدم در لشرگاه سر به شورش نهند».[24]
توجیهات اهل سنت
علمای اهل سنت هنگام مواجهه با این مسئله در صدد برآمدهاند تا برای آن از هر طریق ممکن استدلال کنند که ما در این جا به برخی از ادلّه و جواب آنها اشاره میکنیم:
1ـ عایشه میگوید: «نیمه شبی رسول خدا(ص) از منزل خارج گردید و برای ادای نماز به مسجد رفت، عدهای به او اقتدا کردند. مردم ماجرا را در روز به دیگران بازگو نمودند، تا آن که سه شب گذشت و مسجد پر از جمعیت شد. در روز چهارم رسول خدا(ص) پس از ادایِ نماز صبح رو به مردم کرد و فرمود:
«... میترسم که این کار بر شما واجب گردد و نتوانید. و رسول خدا در حالی از دنیا رفت که مسئله بر همان منوال باقی مانده بود».[25]
جواب:
الف) دلالت حدیث ناتمام است و معلوم نیست که جریان در ماه رمضان بوده باشد.
ب) بر فرض وقوعِ این امر در ماه مبارک رمضان، ماجرا پایانی دارد که در روایات اهل بیت(ع) آمده است، و آن عبارت از نهیِ رسول خدا(ص) و بدعت دانستن این کار است.[26]
ج) حدیث ضعف سند دارد، چون در طریق او یحیی بن بکیر است که مورد تضعیف واقع شده است.[27]
د) این احتمال با تعبیر عمر به «نعمت البدعة» سازگاری ندارد.
2ـ به حدیث ابن وهب از ابیهریره استدلال شده که رسول خدا(ص) وارد مسجد شد، دید مردم در ماه رمضان گوشهای از مسجد مشغول خواندن نمازند. پرسید: چه نمازی است؟ عرض شد: گروهی هستند که به امامت ابیّبن کعب نماز میخوانند. حضرت(ص) فرمود: به حقّ رسیدهاند و کار خوبی انجام میدهند.[28]
جواب:
الف) در این حدیث، نوع نماز مشخص نشده است.
ب) ابن حجر بعد از نقل حدیث آن را از دو جهت تضعیف نموده است: جهت اول آن که در سند آن مسلم بن خالد است که تضعیف شده، و جهت دیگر این که در حدیث آمده که پیامبر(ص) مردم را بر ابیبن کعب جمع کرد، در حالی که معروف آن است که عمر این کار را کرده است.[29]
3ـ ممکن است کسی ادعا کند که استحباب به جماعت خواندن نماز تراویح را میتوان با حدیث پیامبر(ص) ثابت نمود که فرمود: «علیکم بسنّتی و سنّة الخلفاء الراشدین بعدی، تمسّکوا بها و عضّوا علیها بالنواجد.[30] بر شما باد بر سنت من و سنت خلفای راشدین پس از من، و به آن چنگ زده و ثابتقدم باشید.»
جواب:
الف) این حدیث با تمام طُرقش ضعیف است؛ همانگونه که در جای خود به اثبات رسیده است.
ب) بر فرض صدور، سخن در مصداق خلفای راشدین است. خلفای راشدین کسانی هستند که به دستور خداوند و توسط پیامبر(ص) به مقام امامت و ولایت منصوب گردیدند، که همان دوازده امام(ع) میباشند، به خصوص آن که تعبیر خلفای راشدین بعد از پیامبر(ص) اصطلاح شد.
بدعت چیست؟
بدعت در لغت به معنای ایجاد چیزی تازه و جدید است. البته نوآوری لازمه زندگی بشری است و رشد و ترقی را فراهم میسازد؛ ولی در اصطلاح به معنای ورود عنصری غیردینی در مجموعه آموزههای الهی به نام دین میباشد. روشن است که بدعت حرام است. رسول خدا(ص) فرمود: «هر بدعتی گمراهی، و هر گمراهی در آتش است.»[31]
توضیح آن که: دست بشر از نوآوری در احکام الهی کوتاه است؛ به این دلیل که عبادات توقیفی است نه اختراعی، و کیفیت انجام دادن آن از جانب شارع مقدس صادر میگردد و اگر دست بشر در آن باز گردد دین خدا دستخوش انحراف قرار گرفته و دیری نمیگذرد که به تحریف گرفتار میآید.
سید مرتضی(ره) میگوید: «ما نمیتوانیم بر اساس مصلحت سنجی، در دین نوآوری داشته باشیم، زیرا این کار بدون هیچ اختلافی جایز نبوده و حلال نیست.»[32]
عدهای از علمای اهل سنت بدعت در کلام عمر را به معنای لغوی آن گرفتهاند. این توجیه صحیح نیست، زیرا دایره آن شامل احکام دین نمیشود، و بیشک نماز از عبادتهای دینی است و هرگونه نوآوری در آن، بدعتِ اصطلاحی است.
دستهای دیگر بدعت را به پنج قسم: حرام، مستحب، مباح، مکروه و حرام تقسیم کردهاند. بر این اساس، بدعت در نماز تراویح را بدعتِ حسن دانستهاند. این تقسیم نادرست است، زیرا در اصطلاح شرع، بدعت جز ابداع حکمی که بر مبنای شرع نیست، معنایی ندارد؛ چنین فعلی حرام و مبغوضِ شارع است. در این صورت چگونه میتوان آن را بدعتِ حسن نامید؟
مرحوم شهید میفرماید: «بدعت در نزد ما جز بر قسم حرام استعمال نمیگردد».[33]
کلامی از شرفالدین
وی در آخر بحثِ تراویح میفرماید: «اینان چنین پنداشتهاند که عمر با نماز تراویحاش آنچه را که خدا و پیامبر از حکمت آن غافل بودهاند، تدارک نموده است؛ در صورتی که خود سزاوارترند از حکمت خداوند در قوانین ونظاماتش غافل باشند. کافی است که در ردّ به جماعت گزاردن نمازهای مستحبّی ماه رمضان بگوییم: خداوند خواسته است بندگانش در دل شبها با وی خلوت کنند و در پیشگاهش گریه و زاری نمایند و با مناجات و راز و نیاز با وی حوایج و گرفتاریهای خود را عرض بدارند و چشم به رحمت و امید به مرحمت ذات اقدس او داشته باشند و بدانند که پناهگاهی جز او ندارند، و نجاتدهنده ایشان خدای مهربان است.
به همین جهت، خداوند سبحان مستحبات را از قید جماعت رها ساخته است تا بندگان بتوانند به تنهایی آن طور که میخواهند به خدا نزدیک شوند و در پیشگاه وی بنالند...
دیگر اینکه، رهاساختن مستحبات از قید جماعت باعث میشود که خانهها از برکت و شرافت نماز خواندن خالی نشود و لذت و نشاط تربیتی آن محفوظ بماند، تا از این راه فرزندان به پیروی از پدران و مادران و نیاکان خود راه دینداری و مسلمانی را بیاموزند...».[34]
شیعهشناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی، ج 2، صص: 415ـ 425
پی نوشت ها :
1 . المعجم الوسیط، ص 380؛ لسان العرب، ج 2، ص 462.
2 .اجتهاد در مقابل نص، ص 254ـ255.
3 . صحیح بخاری، ج 2، ص 252؛ موطأ مالک بن انس، ص 73، کنزالعمال، ج 8، ص 408.
4 . ارشاد الساری، ج 5، ص 4.
5 . ر.ک: سید شرف الدین، الاجتهاد و النص.
6 . المصنف، ج 5، ص 264، ح 7742.
7 . همان، ح 7743.
8 . تاریخ مدینة دمشق، ج 51، ص 384.
9 . التغنّی بالقرآن، ص 117.
10 . الترغیب و الترهیب، ج 1، ص 379، ح 4.
11 . کنزالعمال، ج 8، ص 384، ح 23363.
12 . صحیح مسلم با شرح نووی، ج 6، ص 39؛ فتح الباری، ج 4، ص 252 و التاج الجامع للاصول، ج 2، ص 67.
13 . الشافی فی الامامة، ج 4، ص 219.
14 . الخلاف، ج 1، ص 529.
15 . جامع الخلاف و الوفاق، ص 119.
16 .تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 284.
17 . الصراط المستقیم، ج 3، ص 26.
18 . کشف الغطاء، ج 1، ص 18.
19 . الحدائق الناضرة، ج 10، ص 521.
20 . بحارالانوار، ج 31، ص 11.
21 . وسائل الشیعه، ج 8، ص 47.
22 . وسائل الشیعه، ج 8، ص 46، ح 10026.
23 . همان، ح 10063.
24 . همان، ح 10065.
25 . صحیح بخاری، ج 1، ص 343.
26 . وسائل الشیعه، ج 8، ص 48، ح 0062.
27 . تهذیب الکمال، ج 20، ص 40؛ سیر اعلام النبلاء، ج 10، ص 612.
28 . فتح الباری، ج 4، ص 252.
29 . همان.
30 . المعجم الکبیر، ج 18، ص 57.
31 . کافی، ج 1، ص 57.
32 . شرح نهجالبلاغه، ج 71، ص 203.
33 . بحارالانوار، ج 71، ص 203.
24 . اجتهاد در مقابل نص، ص 257ـ258.
نظرات شما عزیزان: